آیت الله سید مرتضی میر کتولی

پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سید مرتضی میر کتولی

آیت الله سید مرتضی میر کتولی

پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سید مرتضی میر کتولی

همایش هفتم


فرمایشات حضرت آیت الله جوادی آملی در هفتمین همایش سالانه اساتید تفسیر سطح عالی حوزه علمیه قم 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین سیّما بقیّة الله فی العالمین بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّءُ الی الله!
«أعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین(علیه السلام) و جعلنا و إیّاکم من الطالبین بثاره(علیه الصلاة و علیه السلام)»
مقدم شما علمای بزرگوار, مفسّران گرانقدر, فقها و اساتید عالی‌مقام حوزه علمیه را گرامی می‌داریم گزارش جامع و نافعی درباره علمِ شریف تفسیر ارائه شد که بسیار امیدبخش بود و از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنیم که سعی شما بزرگواران مشکور باشد و حشر همه با قرآن و عترت باشد!
بیانی از وجود مبارک امام حسن مجتبی(علیه آلاف التحیّة و الثناء) که طبق برخی از نقل‌ها در آستانه شهادت آن حضرت هستیم به وسیله مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) نقل شده است که وظیفه همه را مشخص می‌کند فرمود: «کونوا اوعیة العلم و مصابیح الهدیٰ»[1] شما وِعای علم و ظرف دانش باشید و چراغ هدایت «کونوا اوعیة العلم و مصابیح الهدیٰ» علمی که اهل بیت(علیهم السلام) بیان می‌کنند همان ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾[2] ی  قرآن کریم است مصباح‌الهدایه‌ای که بیان می‌کنند همان ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾[3] است یک عالِم وارسته هم ظرف علم است هم چراغ هدایت. مهم‌ترین علمی که در جهان اسلام مطرح است تفسیر قرآن کریم است یعنی فنّ تفسیر مقدّم بر همه علوم است (یک) گرچه برخی از علوم مقدّمه تفسیر است (دو) همان‌طوری که تزکیه, مقدم بر هر علمی است (یک) علم, مقدمه تزکیه است (دو) تفسیر, مرجع همه دانش‌هاست همه علوم باید بر قرآن کریم عرضه شود آن دو طایفه از نصوصی که ائمه(علیهم السلام) فرمودند مرجعیّت قرآن را مشخص می‌کند یک طایفه نصوص علاجیه است که در کتاب‌های اصول فراوان است طایفه دیگر نصوص مطلق است که چه روایت, معارض داشته باشد چه نداشته باشد باید بر قرآن عرضه شود این بیان نورانی رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) که فرمود: «قد کَثُرَت علیّ الکذّابة»[4] طبق بیان لطیف مرحوم مجلسی(رضوان الله تعالی علیه) نشان آن است که اموری را به وجود مبارک آن حضرت نسبت دادند[5] حضرت فرمود شما روایات را بر قرآن کریم عرضه کنید اگر مخالف بود طرد کنید مخالف نبود بپذیرید[6] مخالفتِ قرآن مزاحم است موافقت قرآن شرط نیست. فرمود: «قد کَثُرَت علیّ الکذّابة» فرمایش مرحوم مجلسی این است که این حدیث یا راست است یا دروغ اگر این حدیث صادر باشد معلوم می‌شود که به نام آن حضرت احادیثی را جعل کردند, اگر این حدیث درست نباشد همین را به دروغ از حضرت نقل کردند بنابراین در روایات نقل‌ شده کذب هست جعل هست طبق این دو طایفه از نصوص که هر دو را مرحوم کلینی نقل کرد[7] روایات را الاّ ولابد باید بر قرآن کریم عرضه کنیم قرآن می‌شود میزان, روایت می‌شود موزون. هیچ علمی و فنّی نیست الاّ اینکه باید بر قرآن کریم عرضه شود. آن حدیث نورانی ثقلین,[8] عترت را همتای قرآن قرار داد نه روایت را, بنابراین اگر چیزی سنّت قطعی این دودمان طیّب و طاهر بود آن همتای قرآن است وگرنه هر روایتی را باید بر قرآن کریم عرضه کرد پس قرآن می‌شود میزان وقتی میزان شد شناخت میزان می‌شود اوّلین علم و مقدّم بر همه علوم گرچه برخی از علوم مقدمه تفسیرند, این مطلب اول.
مطلب دوم آن است که قرآن کریم تفسیر جهان است که در جهان چه چیزی هست چه چیزی نیست چه چیزی باید چه چیزی نباید این چهار کار را قرآن به عهده دارد توحید هست وحی هست نبوّت هست برزخ هست معاد هست بهشت هست جهنم هست اینها مربوط به هست و نیست است اخلاق باید, حقوق باید, احکام باید, حِکم باید, اینها مربوط به باید و نباید است هم بود و نبود را که جهان‌بینی است قرآن دارد هم باید و نباید را که فقه و اخلاق و حقوق و قانون است قرآن دارد پس قرآن, تفسیر نظام هستی است اگر در سورهٴ فرقان آمده است ﴿وَلاَ یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیراً﴾[9] یعنی اوّلین مفسّر خود خدای سبحان است منتها خدا لفظ را تفسیر نکرده مفهوم را تفسیر نکرده, عین را, حقیقت را, مصداق را تفسیر کرده نظام هستی را تفسیر کرده خودش را به ما معرفی کرده انبیا را به ما معرفی کرده گذشته و حال و آینده را به ما معرفی کرده شده تفسیر, فرمود بهترین تفسیر, گفتار ماست ﴿إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیراً﴾ پس کتاب الهی تفسیر نظام هستی است این هم یک مطلب. زرکشی گفته بعدها سیوطی در اتقان و دیگران گفتند و در طیّ این چندین قرن رواج پیدا کرده ـ قبلاً بود ولی شهرتی نداشت ـ ما هر چه تفسیری که از قبل از هزار سال تا عصر کنون دیدیم همه آنها گفتند بهترین روشِ تفسیر, تفسیرِ قرآن به قرآن است اما کسی که موفق شده باشد کم است شما در تفسیر طبری که قبل از هزار سال بود و تفسیر المنار که برای این عصر است در طیّ این هزار و اندی سال در تفاسیر این مضمون هست که قرآن «یفسّر بعضه بعضا»[10] اما قرآن‌شناس کم است قرآن‌یاب کم است چه کسی باید زبان قرآن را بداند و بفهمد و قرآن را به حرف در بیاورد آن بیان نورانی علی بن ابی طالب(سلام الله علیه) که فرمود: «فاستنطقوه» اگر هنر دارید, استنطاق کنید با قرآن گفتمان و گفتگو کنید آن را ب حرف در بیاورید ولی نمی‌توانید من سخنگوی قرآنم «و لکن أخبرکم عنه»[11] قرآن با هر کسی حرف نمی‌زند یا هر کسی حرف آن را نمی‌شنود لغت آن را نمی‌داند «و لکن أخبرکم عنه» این می‌شود عِدل قرآن بودن که عترت, عدل قرآن هستند. چون قرآن, تفسیر نظام هستی است (یک) و نظام هستی «یفسّر بعضه بعضا» (دو) این کتاب هم که مفسّرِ آن است و کتاب تدوینی است و شرح جهان هستی است این هم «یفسّر بعضه بعضا» شما هیچ حادثه‌ای در عالَم نمی‌بینید مگر اینکه مفسّر دارد یعنی اگر سؤال کنید این حادثه برای چه اتفاق افتاده باید سؤالتان را مشخص کنید که آیا از مبدأ فاعلی می‌پرسید از نظام داخلی می‌پرسید از نظام غایی می‌پرسید «حُسن السؤال نصف العِلم»[12] اصلاً معلوم بشود شما چه چیزی سؤال کردید درباره هر حادثه‌ای بخواهید سؤال کنید سؤالتان از این سه بیرون نیست: از کجا آمد, چگونه است, به کجا می‌رود. پس مبدأ فاعلی دارد نظام داخلی دارد نظام غایی دارد وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) فرمود پروردگار من هر سه نظام را اضلاع سه‌گانه مثلث را تبیین کرده ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾[13] ربّ ما مُعطی هستی است (یک) هر چیزی در آن لازم بود ساختار درونی‌اش را هماهنگ کرد (دو) رهبری آن را به عهده گرفته (سه) نه چیزی خودساخته است نه ناهماهنگ‌ساخته است نه شناور و سرگردان, اگر خواستید جهان را تفسیر کنید هر کدام از اینها را بررسی کنید یک مبدأ فاعلی دارد یک نظام داخلی دارد یک نظام غایی, قرآن کریم تفسیر چنین کتابی است; یعنی اگر شما قرآن را باز کنید می‌شود جهان, جهان را ببندید می‌شود قرآن. کتابی به این عظمت از صدر و ساقه عالَم نیامده و نخواهد آمد تعبیر ذات اقدس الهی درباره قرآن کریم این است که این تنها حرف انبیای گذشته را از آدم تا مسیح(سلام الله علیهم) تصدیق نمی‌کند بلکه سلطنت دارد سلطانِ صُحف است ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ﴾[14] هیمنه دارد, سیطره دارد, سلطنت دارد قرآن سلطان صُحف است سلطان کتاب‌هاست سلطان حرف‌های خداست حرفی, کتابی از این بالاتر نه آمده و نه خواهد آمد ﴿وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ﴾ اگر قرآن هَیمنه دارد سیطره دارد طبق بیان لطیف مرحوم کاشف‌الغطاء که حشر او و همه علما و همه مراجع و مؤسس حوزه علمیه و بنیان‌گذار این بنای شریف حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی, امام راحل همه را ذات اقدس الهی با انبیای الهی قرار بدهد مرحوم کاشف‌الغطاء می‌فرماید اگر قرآن نبود هیچ دینی روی زمین نمی‌ماند[15] برای اینکه با پیشرفت‌های علم این مسیحیّت تحریف‌شده این یهودیت تحریف‌شده آن زرتشتیت تحریف‌شده قابل ماندن نبود قرآن آمد موسی را به عظمت معرفی کرد عیسی را به عظمت معرفی کرد مریم را با عَذرا بودن معرفی کرد صحف آنها, انجیل آنها را, تورات آنها را با نزاهت و قداست معرفی کرد این دین‌ها را زنده کرد نه تنها آنها را زنده کرد بلکه کمبود آنها را هم ترمیم کرد ﴿وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ﴾ این کتاب که سلطان صحف الهی, سلطان کتاب‌های الهی است به وسیله وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) به جهان بشریّت داده شد همان‌طوری که کتاب تکوین «یفسّر بعضه بعضا» کتاب تدوین هم «یفسّر بعضه بعضا» این هم یک مطلب.
مطلب دیگر آن داغ و سوگ و ماتمی است که ما پیروان اهل بیت داریم همان‌طوری که قبلاً شنیده‌اید یک قرن درس رسمی جهان اسلام, قرآن بود فتاوای فقهی را برخی از علما به یکدیگر منتقل می‌کردند محدّثین به یکدیگر نقل می‌کردند اما حوزه‌های علمی همان حوزه‌های قرآن بود اما تمام ناله و لابه ما این است که عِدل قرآن درِ خانه‌اش بسته است یک حوزه علمیه در مکه بود یک حوزه علمیه در مدینه بود یک حوزه علمیه در عراق, زعیم حوزه علمیه مکه عبدالله بن عباس بود زعیم حوزه علمیه مدینه ابیّ بن کعب بود زعیم حوزه علمیه عراق عبدالله بن مسعود بود درِ خانه علی و اولاد علی بسته بود این را عرض می‌کنم که شما با ناله به داد قرآن برسید! قرن اول قرن آگاهی بود حدود صد سال اذهان را ابن عباس‌ها و ابیّ بن کعب‌ها و عبدالله بن مسعودها در اختیار گرفتند شما باید تطهیر کنید تطهیر کردن به این است که از مصر تا بحرین, از بحرین تا مصر قد عَلَم کنید و قرآن را از زبان اهل بیت به مردم برسانید حوزه علمیه الآن چشمش به شما بزرگواران روشن است مستحضرید هر کسی یک دوران بالندگی دارد بالندگی علما بین چهل تا شصت برای برخی, بین پنجاه تا هفتاد برای بعضی‌هاست بعداً دیگر آن عمر نافع از دست انسان می‌رود شما الآن چراغ حوزه‌اید غالب شما بین چهل و شصت هستید برخی از شما هم بین پنجاه تا هفتاد هستید باید این کتابی که سلطان کتاب‌های عالَم است را به برکت روایات اهل بیت طرزی به جهان به برکت خون‌های پاک شهدا و نظام اسلامی برسانید که حداقل جبران آن حدود صد سال را بکند خب چطور علی و اولاد علی(علیهم السلام) درِ خانه‌شان بسته است زعیم حوزه علمیه مکه می‌شود ابن عباس, زعیم حوزه علمیه مدینه کنار امام سجاد می‌شود اُبیّ بن کعب, زعیم حوزه علمیه عراق می‌شود عبدالله بن مسعود نتایجش را شما می‌بینید وقتی به کتاب‌های اهل سنّت مراجعه می‌کنید آنها اِعجاز قرآن را در سطح فصاحت و بلاغت می‌دانند در علوم ادبی می‌دانند در معانی و بیان می‌دانند شما ببینید دلائل‌الاعجاز یعنی چه این جناب عبدالقاهر جرجانی که کتابی نوشتند در علم معانی اسم این کتاب را گفتند دلائل‌الاعجاز یعنی اگر کسی خواست بفهمد قرآن که معجزه است چرا معجزه است علم معانی می‌خواهد! درست است معانی و بیان می‌خواهد اما اینها کَف علوم قرآنی‌اند سطحش کجاست سقفش کجاست؟ شما وقتی وارد دریای قرآن می‌شوید می‌بینید ذات اقدس الهی قدم به قدم کوی و برزن و کوچه و پس‌کوچه جهان غیب را به پیغمبر نشان می‌دهد می‌گوید: ﴿مَا کُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ﴾[16] ولی قصه از این قبیل است ﴿مَا کُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِیِّ﴾[17] قصه از این قبیل است, ﴿مَا کُنتَ ثَاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ﴾[18] قصه از این قبیل است, ﴿مَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ﴾[19] قصه از این قبیل است, خدا نقشه عالَم را در جهان غیب می‌کِشد کوچه و پس‌کوچه را ترسیم می‌کند به پیغمبر نشان می‌‌دهد طور این‌طور اتفاق افتاد جانب غربی این‌طور اتفاق افتاد در مدین این‌طور اتفاق افتاد در هنگام کفالت مریم این‌طور اتفاق افتاد اینها می‌شود دلائل‌الاعجاز اینها می‌شود سقف قرآن نه معانی و بیان از معانی و بیان جز محدوده لفظ و قلمرو فصاحت و بلاغت چیزی ساخته نیست این قرآنی که جن و انس را به مبارزه دعوت کرده که ﴿لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً﴾[20] مگر جن و انس معانی و بیان خواندند فرمود ما حرفی می‌زنیم سلطان حرف‌هاست قصه نوح را برای شما تشریح می‌کنیم قصه زکریا را تشریح می‌کنیم تویِ پیغمبر در آن کوه طور نبودی طرف راست وادی نبودی ولی قصه این‌طور بود تو در مدین نبودی ولی قصه این‌طور بود این می‌شود معجزه ﴿تِلْکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ﴾[21] می‌شود معجزه, گذشته این‌طور بود آینده هم همین‌طور است قدم به قدم کوچه و پس‌کوچه قیامت را برای پیغمبر بیان کرده درکات جهنم را بیان کرده درجات بهشت را بیان کرده این می‌شود معجزه این می‌شود تزکیه جهان را با این می‌شود آباد کرد. اگر ـ خدای ناکرده ـ دین باشد و علم نباشد آن گالیله‌سوزی هست اگر علم باشد و دین نباشد جنگ جهانی اول و دوم هست شما دیدید کلیسای بی‌عقلِ بی‌علم می‌خواست گالیله را بسوزاند دنیایِ باعلمِ بی‌دین جنگ جهانی اول و دوم را راه‌اندازی کرد در طیّ مدت کوتاهی ده‌ها میلیون نفر را کشتند خیلی‌ها اصلاً این رقم‌ها را نشنیدند. 72 نفر را بیش از هزار سال قبل ذوات قدسی اهل بیت تقدیم قرآن کردند این 72 نفر کلّ جهان را گرفتند اما ده‌ها میلیون نفر در همین سال‌های نزدیک‌تر به ما خاک شدند کسی از آنها خبری ندارد چه می‌شود چطور آن 72 نفرِ قبل از هزار سال الآن چهارده قرن است همه جا را گرفتند بالأخره ملحدان و مشرکان و اینها آنها را به عظمت می‌شناسند ولو قبول نداشته باشند اما در همین دهه‌های اخیر ده‌ها میلیون نفر خاک شدند کسی رقم آنها را نمی‌داند چه چیزی باید این جهان را نجات بدهد چه کسی باید این جهان را نجات بدهد با معانی و بیان مشکل حل نمی‌شود اینها کَف علوم قرآنی‌اند وقتی انسان از علوم تجربی گذشت از علوم نقلی و قراردادی گذشت آمده در حدّ برهان تجریدی, جهان‌بینی عقلی کم کم می‌فهمد عالَم خبری هست وقتی انسان در برابر این ﴿مَا کُنتَ﴾ها که قرآن سیل‌وار می‌ریزد قرار می‌گیرد باید خاضعانه سجود کرد حالا چهار جای قرآن سجده واجب دارد خیلی از جاهای آن سجده مستحب دارد و خیلی از بزرگان در برابر اینها سجده می‌کنند تبرّکاً و تبرّعاً این کلام, سجده دارد آن‌طور می‌فرماید در فلان صحنه نبودی, فلان صحنه نبودی قصه این است, این است, وجود مبارک حضرت ﴿عَلَی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّه﴾[22] با ضرس قاطع می‌فرمود حُکم این است این می‌شود قرآن; این کتاب می‌تواند جهان را اداره کند نظام را اداره کند. حوزه‌های علمیه الآن به برکت شما بزرگواران که چه بخواهید چه نخواهید سن شما سنّی است که چراغ به دست شماست معمولاً اگر کسی سنّش از هفتاد گذشت دیگر عمر مفیدش را از دست داد هرگز به این فکر نباشید که وقتتان را در غیر علوم قرآنی و فقه و کارهای اساسی حوزه صرف کنید البته بعضی از مسائل است که خب انسان باید به آنها توجه داشته باشد اما به مقدار ضرورت و لازم. خیلی‌ها توفیق پیدا نکردند بیایند حوزه, خیلی‌ها آمدند و نیمه راه برگشتند کم اتفاق می‌افتد که مثل شما بزرگواران ذات اقدس الهی به اینها توفیق بدهد سی سال, چهل سال در حوزه در این کسوت مقدس بمانید اکنون که خدا این توفیق را به شما داد قدر این نعمت را بدانید این هم یک مطلب, بنابراین اساسِ قرآن بر اساس همان ﴿مَا کُنتَ﴾ هایی است که خدای سبحان با پیامبر در میان گذاشته اینها می‌شود دلائل‌الاعجاز; معانی, بیان, کف است اینها سطح و سقف و بام‌اند که اگر کسی به اینجا رسید دیدِ وسیع‌تری پیدا می‌کند.
مطلب بعدی آن است که بعد از اینکه این میزان مشخص شد این ترازو مشخص شد نمی‌توان گفت اسلام این را می‌گوید باید گفت قرآن این را می‌گوید اما وقتی روایات اهل بیت به این قرآن عرضه شد جمع‌بندی شد آن وقت انسان به ضرس قاطع می‌گوید اسلام این را گفته راحت هم است. می‌دانید حضرات معصومین(علیهم السلام) خودشان را به عنوان وارث علم قرآن می‌دانند فرمودند ما علم‌الدراسه نداریم علم‌الوراثه داریم علم‌الدراسه همین است که شما در این کتاب‌های تفسیر از این صحابه یا تابعین می‌بینید آنچه مرحوم امین‌الاسلام طبرسی(رضوان الله علیه) در مجمع‌البیان از این افراد مثل مجاهد و قتاده و اینها نقل می‌کند اینها مرسلات است مرسلات امین‌الاسلام به استناد مرسلات مرحوم شیخ طوسی در تبیان است شیخ طوسی می‌گوید قتاده این‌طور گفته, مجاهد این‌طور گفته, مرسلات شیخ طوسی به استناد مَسانید طبری است در تفسیر طبری خب او فحلی بود او را می‌گویند امام المفسّرین او سند دارد روایت‌ها را با اجازه روایی می‌گوید فلان از فلان از مجاهد یا فلان از فلان از قتاده; این سند دارد مشایخش مشخص‌اند طبری با مشایخش نقل کرده بعد مرسلاتش را مرحوم شیخ طوسی در تبیان بعد مرسل در مرسلش را امین‌الاسلام در مجمع‌البیان نقل کرده است. وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) به اباحنیفه فرمود من شنیدم شما در عراق فتوا می‌دهید به چه چیزی فتوا می‌دهید؟ عرض کرد «بکتاب الله» فرمود چگونه به قرآن فتوا می‌دهید و حال اینکه «و ما ورَّثَک الله من کتابه حرفا»[23] تو یک حرف از قرآن به ارث نبردی با علم‌الدراسه نمی‌شود حرف خدا را فهمید با علم‌الوراثه باید فهمید تو درس خواندی ولی ارث نبردی «و ما ورَّثَک الله من کتابه حرفا». خود امام سجاد(سلام الله علیه) در این دعای نورانی ختم قرآن ملاحظه فرمودید که چطور خودشان را معرفی می‌کنند این دعای ختم القرآن را حتماً شما بزرگواران به شاگردانتان یاد بدهید خودتان هم که لابد می‌خوانید در آن دعای ختم‌القرآن در حقیقت معارف قرآنی را حضرت مشخص کرده در صحیفه سجادیه دعای 42 حضرت فرمود: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَنْزَلْتَهُ عَلَی نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُجْمَلًا وَ أَلْهَمْتَهُ عِلْمَ عَجَائِبِهِ مُکَمَّلًا وَ وَرَّثْتَنَا عِلْمَهُ مُفَسَّراً وَ فَضَّلْتَنَا عَلَی مَنْ جَهِلَ عِلْمَهُ وَ قَوَّیْتَنَا عَلَیْهِ لِتَرْفَعَنَا فَوْقَ مَنْ لَمْ یُطِقْ حَمْلَهُ» ما را وارث علم قرآن کردی, پس به برکت این روایات آن معارف قرآن به خوبی حل خواهد شد تا مقداری که مقدور افراد عادی است. بعد می‌رسد به اینجا که عرض می‌کند خدایا توفیقی عطا کن که دست ما در سایه طهارت روح به معارف قرآن کریم برسد عرض کرد خدایا «حَتَّی تُوصِلَ إِلَی قُلُوبِنَا فَهْمَ عَجَائِبِهِ وَ زَوَاجِرَ أَمْثَالِهِ الَّتِی ضَعُفَتِ الْجِبَالُ الرَّوَاسِی عَلَی صَلَابَتِهَا عَنِ احْتِمَالِهِ» خدایا تو در سورهٴ حشر فرمودی که اگر این قرآن بر کوه نازل بشود نمی‌توانند تحمل کنند[24] اما خب ما می‌توانیم, توفیقی بده که ما مُحتمِل معارف قرآن باشیم. همین معنا را به ما دستور دادند ـ نه تنها اجازه دادند, دستور دادند ـ که وقتی به اعتاب مقدس مشرّف شدید زیارت جامعه بخوانید برای طلب مغفرت خودتان و نیاکانتان و قضای حوایج و شفای مرض بیماران که حساب دیگر است اما وقتی مشهد رفتی با دست پر برگردی یا نجف و کربلا رفتی با دست پر برگردی با سواد برگردی و آن این است در زیارت جامعه در حضور امام بگویید خدایا من اینجا آمدم «و مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِکُم»[25] ای امام, ای امام هشتم, ای امام اول, ای امام دوم, ای ائمه(علیهم السلام) شما فرمودید ما اسراری داریم علومی داریم که «لا یَحتمله الاّ مَلک مقرّب نبیّ مرسل» مَلک مقرّب باشد نبیّ مرسل باشد «أو عبدٌ امتحن الله قَلبه للإیمان»[26] توفیقی از خدا می‌خواهم که مرا جزء آن عبد قرار بدهد که علم شما را حمل کنم باسواد برگردم این جمله خبریه است به داعی انشا القا شده دعاست من آمدم که علم شما را تحمل کنم «و مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِکُم» این جمله خبریه که به داعی انشا القا شده یعنی توفیقی از خدا می‌خواهم که جزء «عبدٌ امتحن الله قَلبه للتقوی» بشوم علم شما را احتمال کنم. خب کم نبودند علمایی که علوم اهل بیت را تحمل کردند مگر کم بودند ابن طاووس‌ها, بحرالعلوم‌ها, اینها که پیامبر یا امام نبودند در این دعای نورانی «ابوحمزه ثمالی» به ما اجازه دادند به خدا عرض کنیم خدایا آنها که دارند تو به آنها دادی مگر آنها خودشان داشتند «لاَ الَّذی‏ اَحْسَنَ اسْتَغْنی‏ عَنْ عَوْنِکَ وَرَحْمَتِکَ وَلاَ الَّذی‏ اَسآءَ وَاجْتَرَءَ عَلَیْکَ وَلَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِک» مگر آنها که معصیت کردند از قلمرو قدرت تو بیرون آمدند آن که علامه بحرالعلوم شد از خودش بود یا تو دادی خب به ما هم بده «لاَ الَّذی‏ اَحْسَنَ اسْتَغْنی‏ عَنْ عَوْنِکَ وَرَحْمَتِکَ وَلاَ الَّذی‏ اَسآءَ وَاجْتَرَءَ عَلَیْکَ وَلَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِک»[27] این بیان نورانی رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که «إنّ الله جوادٌ یحبّ الجود و مَعالی الامور و یَکره سَفسافها»[28] خدا همّت‌های بلند, فکرهای بلند, اندیشه‌های بلند را دوست دارد خب اگر دوست دارد, کمک می‌کند «إنّ الله جوادٌ یحبّ الجود و معالی الامور و یَکره سَفسافها». وجود مبارک امام سجاد عرض می‌کند خدایا آن کاری که از کوه برنمی‌آید توفیقی بده از ما بر‌آید, ما هم بگوییم خدایا آن کاری که از دیگران برنمی‌آید از ما شاگردان اهل بیت برمی‌آید «و مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِکُم» حالا این‌چنین شد «مُحقّق لما حَقَّقْتُم, مُبطِلٌ لما أبْطَلتُم»[29] نه «مؤمن لما حقّقتم» نه هر چیزی را شما فرمودید ما قبول داریم آ‌نکه علی الرأس, ما اهل تحقیقیم «محقّق لما حقّقتم مُبطلٌ لما أبطلتم» من می‌شوم آدم باسواد, آدم باسواد عادل، کشور را اداره می‌کند بنابراین شما بزرگواران الآن چه بخواهید چه نخواهید چراغ حوزه‌اید دیر بجنبید سن می‌گذرد می‌رسد به هفتاد دیگر عمر مفید از دست انسان می‌رود و هیچ کاری بالاتر و بهتر از خدمت به سلطان صحف نیست هیچ کاری بالاتر از خدمت به مُهیمن کتاب‌ها نیست شورای عالی مدیریت به لطف الهی الآن فنّ شریف تفسیر را در ردیف دروس دیگر قرار داد طلاب عزیز هم عنایت کنند بدانند این سرمایه است برخی از علوم از یادمان می‌رود که مقدمه هستند اما این مقدّم بر هر علم است همراه ما خواهد آمد این در قبر شفیع ماست در برزخ شفیع ماست آنها مقدمه‌اند به ما می‌گوید ـ ان‌شاءالله ـ تا آنجا برو اما وقتی این کتاب, عملی شد و حاصلش نور شد تنها این نیست که انسان در شب‌های قدر بالای سر بگذارد همیشه این کتاب بالای سر ماست بنابراین این کتاب را از آن مطرود بودن و از غیر علمی بودن ـ ان‌شاءالله ـ به در بیاورید.
مطلب بعدی آن است که ما در جمع دوستان عرض کردیم هیچ کتابی مشکل‌تر و عمیق‌تر و علمی‌تر از خود قرآن کریم نیست ما واقعاً گاهی به بعضی از آیات برخورد می‌کنیم خودمان مطالعه می‌کنیم چیزی به دستمان نمی‌آید, به تفاسیر شیعه و سنّی مراجعه می‌کنیم چیزی به دستمان نمی‌آید که مشکل را حل کند برای اینکه این به بنای عقلا تکیه نکرده به عرف تکیه نکرده به لغت تکیه نکرده, لغت عرب مگر چه چیزی داشت! الآن شما می‌بینید اگر معارف را بخواهید به زبان لاتین معنا کنید خیلی دشوار است آن انواع و اقسام صنایع و حِرَف را دارد برای تمام قطعات نام دارد اما برای جبروت و ملکوت و قُرب فرایض و قُرب نوافل و ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾[30] و امثال ذلک لفظی ندارد شما ناچارید پنج, شش لفظ کنار هم بگذارید تا اینها را معنا کنید عرب هم اینها را نداشت درست است عربی مبین است این دلایل الإعجاز عبدالقاهر جرجانی و امثال این می‌توانند عربی مبین را حل کنند اما ذات اقدس الهی فرمود من کتابی را نازل کردم یعنی آویختم نه انداختم, خدا فرمود مطر را نازل کردیم [یعنی انداختیم] اما قرآن را نازل کردیم یعنی آویختیم نه انداختیم این طناب یک طرفش به دست من است طرف دیگرش به دست شماست این ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ﴾[31] نظیر «إنا انزلنا المطر» نیست مطر را انداختیم, آن را آویختیم این کتاب یک طرفش به دست من است در حدیث ثقلین هم آمده «طرفه بید الله» فرمود این را بگیرید بالا بیایید این کتاب که انداختنی نیست آویختنی است (یک) یک طرفش به دست من است «طرفه بید الله» (دو) «و طرف بأیدیکم»[32] (سه) اینکه به «بأیدیکم» است عربی مبین است اما آنکه در ید الهی است علیّ حکیم است (چهار) شما صدر سورهٴ مبارکهٴ زخرف را که لابد عنایت دارید فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ٭ وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ﴾[33] آن بالایش علیّ حکیم است این پایینش عربی مبین است انسان با عربی مبین می‌تواند کنار بیاید اما با علیّ حکیم چه کار کند علیّ حکیم را که عرب نمی‌فهمید علیّ حکیم را که عبدالقادر نمی‌فهمد با دلائل‌الاعجاز عبدالقادر که علیّ حکیم حل نمی‌شود به ما گفتند بروید آنجا ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ﴾.[34] این است که سنگین‌ترین, دشوارترین, عمیق‌ترین, اریق‌ترین, دقیق‌ترین علم همین علم تفسیر است آنها که همه علوم را آزمودند می‌دانند که دقیق‌تر از همه, مشکل‌تر از همه, پیچیده‌تر از همه همین است خب اگر این است و اگر راه باز است و اگر گوینده اجازه داد که شنونده یکی پس از دیگری این راه‌ها را طی کند از علم به عقل برسد از عقل به مِساس برسد راه دارد فرمود این علم شما نردبان است (یک) این نردبان برای آن است که شما را از علم به عقل برساند ﴿وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾[35] (دو) این علم, زمینه است که انسان عاقل بشود عالِم به جهنم می‌رود ولی عاقل به جهنم نمی‌رود چون عقل آن است که «عُبد به الرحمن و اکتسب به الجِنان»[36] دیگر ممکن نیست کسی عاقل باشد و جهنم برود اهل جهنم دو قسم‌اند یک عدّه‌ عالِم‌اند یک عدّه درس‌نخوانده ولی احدی از اهل جهنم عاقل نیست. فرمود: ﴿وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾ علما باید به مرحله عقل برسند حالا که عاقل شدند «عُبد به الرحمن» هست «واکتسب به الجنان» هست اما همه اینها کارهای علم‌الدراسه است شدنی است ما یک علم قرآن داریم تفسیر قرآن داریم یک تعقّل قرآن داریم و یک دست زدن داریم فرمود این دست زدن برای مطهّرون است فرمود: ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ٭ فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ ٭ لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾[37] نه «لا یعمله الا المطهّرون» نه «لا یعقله الاّ المطهّرون» فرمود مَسّ قرآ‌ن, خب قرآن را با چه چیزی مس می‌کنند؟ مسّ که مفهوم نیست مسّ که علم حصولی نیست مسّ که تصور و تصدیق و قیاس اقترانی و استثنایی نیست مس آن شهود است آن جان دادن است فرمود تماس با قرآن برای اهل بیت است ﴿لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ و «مطهرون» را معرفی کرد ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾[38] به ما گفتند اگر راه ما را طی کنید اول عالِم هستید بعد عاقل می‌شوید بعد به نوبه خودتان مقداری هم ممکن است مس کنید ما ناامید نیستیم این زیارت «جامعه» برای همان کارهاست.
شما بزرگواران الآن بین خود و ذات اقدس الهی از طرف وجود مبارک ولیّ عصر مسئولید چراغ حوزه شمایید چشم حوزه شمایید سن بین چهل و شصت یا پنجاه و هفتاد سنّ بالندگی است حدّاکثر استفاده را بکنید تا ـ ان‌شاءالله الرحمان ـ بتوانید این نظام را تا ظهور صاحب اصلی‌اش نظام قرآن و عترت قرار بدهید و جهان زیر سلطه سلطان صحف و مهیمن بر کتاب‌ها ـ ان‌شاءالله ـ اداره شود. وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) دو جمله دارد یکی در دعای عرفه دارد یکی هم بالای منبر شام; در دعای عرفه با خدا سخن گفت عرض کرد خدایا از من ضعیف‌تر احدی در عالَم نیست این دعای نورانی وجود مبارک امام سجاد است در روز عرفه که عرض کرد خدایا «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا» این دعای 47 صحیفه سجادیه از وجود مبارک امام سجاد است که در روز عرفه این را می‌خواند می‌گوید از ذرّه‌ هم کمترم, این در برابر خدا; اما وقتی بالای منبر شام نشست گفت یزید! شامیان! در تمام روی زمین مردی به عظمت من نیست هیچ کس به عظمت من نیست «أنا ابن محمد المصطفی» شما شنیدید که فاطمه بضعه پیغمبر است «أنا ابن فاطمة الزهراء» می‌دانید ما چه کسانی هستیم «أنا ابن مکّة و مِنیٰ» ای شامیان در تمام روی زمین مشرق عالَم, مغرب عالم مردی به عظمت من نیست و درست گفت, اینجا جای عرشی بودن امام سجاد است آنجا جای فرشی بودن اوست فرمود مکه را ما زنده کردیم, منا را ما زنده کردیم «أنا ابن مکّة و منیٰ أنا ابن مروة و صفا»[39] در جای دیگر فرمود من یک افتخار دیگر هم دارم و آن این است که «أنا ابن مَن قُتِل صبراً و کَفیٰ بذلک فَخرا»[40] فرمود من پسر کسی هستم که او را بستند و کُشتند و اگر دست حسین بن علی باز بود یارانش, یاورانش می‌آمدند هرگز نمی‌توانستند او را آن‌طور بکُشند و این افتخار ماست که پدر ما را قَتل صبر کردند قتل صبر این است کسی را ببندند پرنده‌ای یا غیر پرنده‌ای دست و بالش را ببندند او را بکشند «أنا ابن من قُتِل صبراً و کَفیٰ بذلک فَخرا» «السلامُ علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی أولاد الحسین و علی أصحاب الحسین و رحمة الله و برکاته».
پروردگارا تو را به اسمای حسنایت قسم, تو را به صحف آسمانی‌ات قسم, تو را به انبیا و اولیایت قسم, تو را به خون‌های پاک شهدا قسم حوزه‌های علمیه را, دین اسلام را, قرآن را, عترت را در سایه ولیّ‌ات حفظ بفرما!
نظام ما را تا ظهور صاحب اصلی‌اش از هر خطری محافظت بفرما!
رهبر ما, مراجع ما, اساتید ما, مدرّسان ما, همه را در سایه ولیّ‌ات مورد حمایت قرار بده!
مراکز علوم اسلامی بالأخص تفسیری را مورد عنایت ویژه ولیّ‌ات قرار بده!
امام راحل, مراجع ماضین, مؤسس حوزه علمیه, آیت الله العظمی گلپایگانی بنیان‌گذار این بنای عظیم, شهدای انقلاب و جنگ همه را با انبیا و اولیا محشور بفرما!
بیداری اسلامی خاورمیانه از مصر تا بحرین را به هدف نهایی برسان!
استکبار و صهیونیسم را به عذاب الیم محکوم و مخذول بفرما!
مشکلات ملت و مملکت را در سایه ولیّ‌ات حل بفرما!
جوان‌های ما را در سایه ادعیه زاکیّه ولیّ عصر مصون بفرما!
فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان علی و اولاد علی(علیهم السلام) قرار بده!
از برگزارکنندگان این همایش تفسیری وزین به بهترین وجه بپذیر!
مفسّران عالی‌مقام حوزه‌ها این بزرگواران را مشمول دعای ویژه ولیّ‌ات قرار بده!
حُسن خاتمت به همه ما مرحمت بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


[1] . الکافی, ج1, ص301.
[2] . سورهٴ بقره, آیهٴ 129; سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 164; سورهٴ جمعه, آیهٴ 2.
[3] . سورهٴ بقره, آیهٴ 129; سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 164; سورهٴ جمعه, آیهٴ 2.
[4] . الکافی, ج1, ص62; بحارالأنوار, ج2, ص225.
[5] . بحارالأنوار, ج2, ص225.
[6] . تهذیب الأحکام, ج7, ص275.
[7] . الکافی, ج1, ص62 ـ 69.
[8] . الامالی (شیخ صدوق), ص415.
[9] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 33.
[10] . الکشاف, ج2, ص430.
[11] . نهج‌البلاغه, خطبه 158.
[12] . کنزالفوائد, ج2, ص189.
[13] . سورهٴ طه, آیهٴ 50.
[14] . سورهٴ مائده, آیهٴ 48.
[15] . کشف‌الغطاء (ط.الحدیثة), ج4, ص323.
[16] . سورهٴ قصص, آیهٴ 46.
[17] . سورهٴ قصص, آیهٴ 44.
[18] . سورهٴ قصص, آیهٴ 45.
[19] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 44.
[20] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 88.
[21] . سورهٴ هود, آیهٴ 49.
[22] . سورهٴ هود, آیهٴ 17; سورهٴ محمد, آیهٴ 14.
[23] . عللالشرائع، ج1، ص 89 و 90.
[24] . سورهٴ حشر, آیهٴ 21.
[25] . من لا یحضره الفقیه, ج2, ص614.
[26] . الامالی (شیخ صدوق), ص4.
[27] . مصباح المتهجّد, ص582.
[28] . الجعفریات (محمد بن محمد بن اشعث کوفی, ص196).
[29] . من لا یحضره الفقیه, ج2, ص614.
[30] . سورهٴ نجم, آیهٴ 8.
[31] . سورهٴ قدر, آیهٴ 1.
[32] . الاماشی (شیخ مفید), ص135.
[33] . سورهٴ زخرف, آیات 3 و 4.
[34] . سورهٴ فاطر, آیهٴ 10.
[35] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 43.
[36] . الکافی, ج1, ص11.
[37] . سورهٴ واقعه, آیات 77 ـ 79.
[38] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 33.
[39] . المناقب, ج4, ص168.
[40] . المناقب, ج4, ص115.