(معنى الآیة المعجزة فی القرآن و ما یفسر به حقیقتها)[1]
و لا شبهة فی دلالة القرآن على ثبوت الآیة المعجزة و تحققها بمعنى الأمر الخارق للعادة الدال على تصرف ما وراء الطبیعة فی عالم الطبیعة و نشأة المادة لا بمعنى الأمر المبطل لضرورة العقل.
معجزه در قرآن به چه معناست ؟ وچه چیز حقیقت آن را تفسیر می کند؟ هیچ شبهه ای نیست در اینکه قرآن دلالت دارد بر وجود آیتی که معجزه باشد ، یعنی خارق عادت باشد ، و دلالت کند بر اینکه عاملی غیرطبیعی و از ماوراء طبیعت و بیرون از نشئه مادّه در آن دست داشته است ، البته معجزه به این معنا را قبول دارد نه بمعنای امری که ضرورت عقل را باطل سازد.
تردید نکنید که در آیات ، إعجازی هست که امور خارق العاده و ما وراء الطبیعه قرار می گیرد یعنی تصرّف می کند در ما وراء الطبیعه .
یکی از تربت حیدریه آمده بود به مشهد و به علّامه گفتـه بـود کــه بچه ام را مار نیش زده ، بعدعلّامه به او یک عدد انجیری داد و فرمود : این انجیر را بخور و برو . گفت : کجا بروم علّامه فرمود : مگر انجیر را نخوردی ؟ گفت چرا ، فرمود : الآن درد از آن بچه بیرون رفت ، یعنی تصرف در عالم طبیعت بواسطه قرآن ، بعضی ها می توانند کارهایی انجام دهند .
یا اینکه شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی نامه ای به موریانه ها می نوشتند و آن را در خانه نصب می نمود و دستور می داد از محلّه ای که مردم مبتلا بودند کوچ کنند به سمت بیابانها . موریانه ها با نامه ، حرف شیخ را می خواندند . و ما تمحله بعض المنتسبین إلى العلم من تأویل الآیات الدالة على ذلک توفیقا بینها و بین ما یتراءى من ظواهر الأبحاث الطبیعیة «العلمیة» الیوم تکلف مردود إلیه.[2]
پس اینکه بعضى از عالم نماها در صدد بر آمدهاند بخاطر اینکه آبروى مباحث طبیعى را حفظ نموده، آنچه را از ظاهر آنها فهمیده با قرآن وفق دهند، آیات داله بر وجود معجزه و وقوع آن را تاویل کردهاند زحمتى بیهوده کشیده و سخنانشان مردود است، و بدرد خودشان می خورد، اینک براى روشن شدن حقیقت مطلب، آنچه از قرآن شریف در باره معناى معجزه استفاده می شود در ضمن چند فصل ایراد مىکنیم، تا بىپایگى سخنان آن عالمنماها روشن گردد.
(گفتند عجیب است که در ژاپن ؛کسی پیدا شده که اسماء مقدّسه که را بر آب خوانده و مولکل های آب متغیّر شد . ) این عجیب نیست که یک ژاپنی این را بگوید ؛
از علماء خود داریم که بر آب ، سوره حمد خوانده و إعجازها می کنندآن موقع کأنّه ذوق زده بودند و فکر می کردند که همیشه حرف حسابی را آنها باید بزنند و ما باید مصرف کننده باشیم .
تمام کارهایی راکه غربی ها انجام می دهند تو دست ما اگر اربابش پیدا می شد مثل کیمیا گری (مس را طلا کردن) علمی بود بسیار سـاده در شرق نزد علماء .
و الذی یفیده القرآن الشریف فی معنى خارق العادة و إعطاء حقیقته نذکره فی فصول من الکلام.
1 تصدیق القرآن لقانون العلیة العامة[3] (قرآن قانون علیت عمومی را می پذیرد ) قرآن کتاب فلسفی که بمعنای اینکه حرفهایی را که در بدایة و نهایة و .... است ، نیست ولی قانون علیت بیشتر از آنچه را که بشر در مورد آن صحبت کرده ؛ خود قرآن متکفّلش هست یعنی سبب و مسبّب را خدا در قرآن عنوان می کند.
دانشمندان این علم وقتی بحث می کنند ، خدا را علت ایجاد عالم می دانند یا خدا را علة العلل می دانند در حالیکه این غلط مشهور است .
علت با معلول سنخیت دارد ، خدا با ما سنخیت ندارد پس خدا نه علت است و نه علة العلل . در قرآن از واژه علیت و معلولیت سخنی نیامده ، اعجازش هم همین هست اما در دعا ؛ سبب بـرابـر است با علـت ، مسبب برابر است با معلول.جایگاه خدا کجاست ؟ دردعا آمده: یا مسبب الاسباب اصلا واژه هائی را که قرآن آورده ، سیستم طرح فکری بشر را به کلی از بین می برد این می شود اعجاز . بشر یک عقل فعالی که در جریان آن ، همه موجودات را به محور خودش می داند این را عقل می داند ، خداوند این عقل را فطرت می داند و به گونه ای سخن می گوید که یک شتر چران بفهمد تا به یک موحّد أفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ وَإِلَى السَّمَاء کَیْفَ رُفِعَتْ وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ؛[4] اصلاً از مباحث فلسفی علیت و معلولیت سخن نمی گوید . ویا وقتی به بشر که می رسد می فرماید : أَفِی اللّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ [5]آیا در خدا شکی هست ؟آره یا نه ؟ اگر کسی هم بخواهد شک کند ، راهش را می بندد می فرماید : فاطر السماوات و ...تو هستی یا من؟ تو کردی یا من ؟ این مباحث علیتش هست اما فرمولش فرق دارد . أَفَرَأَیْتُم مَّا تُمْنُونَ[6] @ أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ [7]
این حرفها کجا ؛ حرفهائی که در بدایة و نها و منظومه وأسفار و .... است کجا ؟ آنها چه می گویند ؟! علّامه می فرماید : قانون علیت را خداوند بگونه ای بیان می کند که هیچ وقت بشر در قالب این مطالب نمی تواند سخن بگوید . (2)إثبات القرآن ما یخرق العادة[8]
ثم إن القرآن یقتص و یخبر عن جملة من الحوادث و الوقائع لا یساعد علیه جریان العادة المشهودة فی عالم الطبیعة على نظام العلة و المعلول الموجود، و هذه الحوادث الخارقة للعادة هی الآیات المعجزة التی ینسبها إلى عدة من الأنبیاء الکرام کمعجزات نوح و هود و صالح و إبراهیم و لوط و داود و سلیمان و موسى و عیسى و محمد ص فإنها أمور خارقة للعادة المستمرة فی نظام الطبیعة.
مثلاً شقّ القمر؛ معادله بشری این است که یا پیامبر (نستجیر بالله دروغ گفته و مردم را سحر کرده و آنها ماه را منشقّ دیدند یا واقعاً توانایی انبیاء بگونه ای بود که امور خارق العاده را انجام می دادند . مرحوم کمپانی زیبا می گوید : و ماالکلیم و ماالعصا و ماالحجر/ فهو بسبّابته شقّ القمر حضرت موسی کار عجیبی کرد : چوبی را بر سنگی زد و 12 چشمه از آن بیرون زد و 12 نسل ، جداجدا از بنی اسرائیل از آن آب خوردند . حالا این شقّ القمر پیامبر ، درست است یا نه ؟
برای عقول آدمی و محاسبه های مادّی ، نه . البتّه اخیراً شقّ القمر را بعضی ها بدون اینکه مطالعه ای کرده باشند ، قبول ندارند اگر ردّ شمس ، کار پیامبر باشد چشم بسته باید قبول کرد اما اگر ردّ شمس مربوط به فلانی باشد مورد قبول نیست .
یک وقت هم بحث این است که در عالم طبیعت چنین اتّفاقی می افتد یا نه ؟ محاسبه و معادله نجومی می گوید : ردّ شمس محال است عقلاً .برای اینکه این خورشید و این ستارگان و این کراتی که بر مدار خود هستند ، اگر بنا باشد خورشید از مدار خود برگردد یا کره زمین حدود چهار ساعتی کــه رفته برگردد و دوباره بخواهد برود تمام نظم عالم ، به هم می خــورد و کرات بعد از مدتی همـه بهــم می ریزند، این است اساس معجزه .
پس ما وقتی معجزاتشان را می پذیریم که عصـای موسی ، دریا را می شکافد یا ید بیضاء داشته ( أدخل یدک فی جینک تخرج بیضاء) اینها خرق عادت است.
پس معجزه را ، اگر بنا باشد انکار کنیم معجزات همه انبیاء را باید انکار کنیم اما اگر کبرای کلّی را قبول کردیم ؛ قرآن کریم، اولی است به إعجاز قرآن . چون آن معجزات انبیاء قائم به فرد بود و رفت و همه اینها منتقل شد به حضرت بقیة الله الأعظم (عج) ، این معجزه که باقی مانده (این مباحثه ای که ما انجام می دهیم عالمی است یعنی دانشمندان ادیـان دیگر خیلی تلاش کــردند و خیلی نقض ها و تفاوت ها در قــرآن پیدا کردند که بگویند این قرآن ، لیس من عندالله و از زبان خود پیامبر است و آیه هم در این باره هست .
خدا هم می خواهد ثابت کند @وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا[9]
لکن یجب أن یعلم أن هذه الأمور و الحوادث و إن أنکرتها العادة و استبعدتها إلا أنها لیست أمورا مستحیلة بالذات بحیث یبطلها العقل الضروری کما یبطل قولنا الإیجاب و السلب یجتمعان معا و یرتفعان معا من کـل جهة[10][1] المیزان فی تفسیرالقرآن ج1 /ص 73
[2] المیزان فی تفسیرالقرآن ج1/ص 73
[3] المیزان فی تفسیرالقرآن ج1/ص 74
[4] غاشیه/19-17آیا آنان به شتر نمىنگرند که چگونه آفریده شده است؟!و به آسمان نگاه نمىکنند که چگونه برافراشته شده؟!و به کوهها که چگونه در جاى خود نصب گردیده!
[5] ابراهیم/10«آیا در خدا شکّ است؟! خدایى که آسمانها و زمین را آفریده؛
[6] واقعه/58 آیا از نطفهاى که در رحم مىریزید آگاهید؟!
[7] واقعه/64 آیا شما آن را مىرویانید یا ما مىرویانیم؟!
[8] المیزان فی تفسیرالقرآن ج1/ص74
[9] نساء/82 اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىیافتند.
[10] المیزان فی تفسیرالقرآن ج1/ص75